اگه یه روز بری سفر بری زپیشم بی خبر
اسیر رویاها می شم دوباره باز تنهامی شم
به شب می گم پیشم بمونه به باد می گم تا صبح بخونه
بخونه از دیار یاری چرا می ری تنهام می ذاری
اگه فراموشم کنی ترک آغوشم کنی
پرنده دریا می شم تو چنگ موج رها می شم
به دل می گم خاموش بمونه میرم که هر کسی بدونه
می رم به سوی اون دیاری که توش منو تنها نذاری
اگه یه روزی نوم تو تو گوش من صدا کنه
دوباره باز غمت بیاد که منُو مبتلا کنه
به دل می گم کاریش نباشه بذاره درد تو دوا شه
بره توی تموم جونم که باز برات آواز بخونم
که باز برات آواز بخونم
اگه بازم دلت می خواد یار یک دیگر باشیم
مثال ایوم قدیم بشینیم و سحر پاشیم
باید دلت رنگی بگیره دوباره آهنگی بگیره
بگیره رنگ اون دیاری که توش منو تنها نذاری
اگه می خوای پیشم بمونی بیا تا باقی جوونی
بیا تا پوست به استخونه نذار دلم تنها بمونه
بذار شبم رنگی بگیره دوباره آهنگی بگیره
بگیره رنگ اون دیاری که توش من رو تنها نذاری