دارم تو تنهایی میخونم گریه منو امشب بغل کرده
من ساده رد میشم ولی فکرم درگیر روزهای پر از درده
جونی نمونده حرفمو بگم هر چی که بودم رفت پای تو
دلتنگی و دوری برای من خوشحالی فردا برای تو
دست خودم که نیست شاید بهونه هام از روی عادته
دلتنگی و سکوت این بیقراری ها شاید یه فرصته
من با خودم که نه با هیچکی توی شهر حرفی نمیزنم
نه منتظر نباش هرگز نمیرسه وقت شکستنم
شاید بهت چیزی نگم رد شم اما تقاص عشق سنگینه
تو فکر کردی هیچکی تو دنیا تاوان کاراشو نمیبینه
از این وجود خسته چی میخوای چیزی نمونده از من زخمی
من دیر فهمیدم نمیمونی من دیر فهمیدم که بی رحمی
دست خودم که نیست شاید بهونه هام از روی عادته
دلتنگی و سکوت این بیقراری ها شاید یه فرصته
من با خودم که نه با هیچکی توی شهر حرفی نمیزنم
نه منتظر نباش هرگز نمیرسه وقت شکستنم